دیشب با مهری و تیمسار رفتیم بیرون دنبال در !
بعدش من به شدت به چیپس و دوغ آبعلی علاقه دارم. خوردیم:)
سوپریه یه آقای میانسال بود که با دوتا دختراش تو مغازه بود بعد در دوغو که باز کرد از یر دوغا رفت واسه همین به دخترش گفت خورده شو حساب نکن:| خدا به روزیش برکت بده.
بعدش چندتا مغازه آنتیک فروشی دیدیم بعد من فکر کردم که آتش دان چقدر قشنگه.
من دلم تاب و آتش دان میخواد. نمی دونستین من آتیش خیلی دوست دارم نه?
البته اگه کسی مزاحمم نشه مخصوصا آتیش کنار دریا تو فصل سرما.تنها.
بعدش راه افتادیم برگردیم خونه . آها چون میخواستیم نمونه درای کار شده رو ببینیم و آدرس یه رستوران تالارو بهمون داده بودن برا نمونه کاراشون، ما بهشون گفتیم اومدیم تالار ببینیم:)))))) قیمت هم گرفتیم! جشنمونم تو مهره ششصد تا هم مهمون داریم:D
بعدش مهری که این ایده رو داده بود تو راه برگشت چشمش به یه باغ تالار افتاد که شنیده بود و دلش میخواست بدونه قیمتها و منو هاشون چطوریه. نمیدونم میخواد منو عروس کنه یا لوسینو داماد?!
رفتیم مجلس داشتن اما گذاشتن بریم تو
از باغشون خوشم اومد اما تالارش زیاد آنچنانی نبود کوچیک هم بود اما توی پاییز و زمستون تخفیف زیادی داشت طوریکه منو VIP ش در میومد نفری ۹۵ با آرایشگاه عروس و داماد. البته ما کارشونو ندیدیم خب معلوم نیس چی باشه?
منو VIP ش بدون تخفیف نفری ۲۰۰
ولی فقط برای بهار و تابستون به نظر من خوب بود فقط باغشون خوب بود تالار خیلی دلگیر و کوچیک بود تازه باغ هم کفپوشاش قشنگ نبود جلوه خوبی نداشت سنگش.
خلاصه :D
حالا هر چی آقامون بگن :)))))))
بگذریم که آخراش تیمسار افسردگیش گرفت و به قول خودش یه پلقی افتاد
+ بغلم میکنه میگه حس میکنم این دو تن یکیه
منم همینطور بابا