من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی


غمگینم . خیلی غمگینم و خیلی خسته از اینهمه سال غم .

 رک و رو راست بگم... دوست داشتم همگی می مردیم . در یک تصادف مثلا ! طوریکه کسی  نباشه از مرگم غصه بخوره.  

خرابم  . و شش سالگیم رو  یادم میاد که خراب بودم . و از شش سالگی تا حالا خیییییلی گذشته و من  پیر و خسته ام . و شما نمیدونین حس پوچی چطور چیزیه و  اگه می دونین متاسفم. 

چرا؟ چرا باید زندگی کنیم؟ چرا؟