می دونم این حذف و اضافه ها برا بقیه خیلی بی مزه س ولی سرم درد میکنه ،مثل همه ی جاهای دیگه ام ،و هیچ جنبنده ای در کرانه ی عالم فلان نیست که باهاش حرف بزنم .بنابراین وبلاگ رو برگردوندم . در این مدت هم هیچ کس برام یه کادوی زیبا نخرید که بهم حس ارزشمندی بده .یک هدیه معنادار که بوی شیک بده و با سلیقه کادو شده باشه . با یک ورق ساده . الان اینو میخوام . دیگه میخوام قبول کنم که چیزایی که بقیه ی دخترای دنیا میخوان منم دوست دارم. کادو ،عطر، شکلات، زرق و برق ، گل، گل ، گل، گل و تا ابد گل ... و همه ی چیزهای عامیانه و سطحی دیگر دنیا . بله راهکار هایی در متد های نوین روشن فکری وجود داره نظیر اینکه خودت ، خودت رو مهمان کن به اون هدیه ها . ولی نمی چسبه. ینی فرض بر این که همه چیز درست پیش بره و هدیه اونی باشه که باید( با قیمتی که باید) بازم اون حس رو به من نمیده . حس ارزشمندی که از شخص دیگری بگیری . شخص دیگری که هر کی میخواد باشه با هر جنسیتی. من فقط میخوام بدین وسیله به یک جای زندگی وصل باشم چون در حال سقوطم و دنبال دست اندازم . دنبال تعلق داشتن به جایی به چیزی به کسی . دنبال تعلق داشتن. و هیچ تعلق داشتنی توی تنهایی نیست.