تو یک صبح برفی به محض اینکه "دیگه خواب نبودم" از زیر پتو با چشم های بسته از چی خسته بودم ؟ از مربا ! از ظرفهای نصفه نیمه همیشگی مربا روی اپن آشپزخونه .
می دونم .می دونم.