من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی


همه چیز تکراریه  .

تکراریه  و  تحملش سخت . دنیا تکراری شده برام . این ظرف آجیل و خشکبار جلوی دست من ، تمام آیتم هاش برام تکراریه. به این معنا که نه تنها دیگه ذوقی در من به وجود نمیاره بلکه ملا لت آور شده. چیزی که گفتم مثال نبود واقعیت احساس من نسبت به محتویات ظرف بود. واقعیت احساس من به  نظم و روتین  فیزیولوژیک بدنم  هم همینه . به ظروف مربا ، به اجزای تشکیل دهنده ی غذاها ، گوشت، پیاز ، ادویه  ، حبوبات ، برنج ، پاستای زرد  ، پاستای سبز . از تمام  رنگ ها جوری  دلزده ام انگار منتظرم رنگ جدیدی کشف بشه .از این یکنواختی جوری خسته ام که دست به دامن همه چی میشم . آخرین دست آویزم  پنج شش رایحه شامپو بدن در حمام بود .