راهم را گرفتم به سمت دره . کمی پایین رفتم . چندین دقیقه الکی تاب خوردم ، ایستادم ، اطرافم را نگاه کردم چونکه می ترسیدم . اما عاقبت به خود گفتم همانطور که راهت را گرفتی سمت کابینت قرص ها ، الان هم همان کار را میکنی و میروی پایین و اگر اتفاقی پیش رویت باشد، می افتد و خلاص می شوی . هیچ طور نشد . روزهای دیگر بیشتر پیش میروم یا اتفاقی می افتد یا از طبیعت لذت میبرم .