هوا سرد و تاریک است ، برق قطع شده و فن استوک جاپنی خانه ی تاریک تیمسار بیکار شده . لازم است تکرار کنم هوا سرد است؟ پاپوش های پشمی ام دوباره مشغول به کار شده اند . تنها پشت میز ناهارخوری در تاریکی نشسته ام و فخ فخی میکنم که نمیدانم از سر چیست؟ تمام شب خواب مزخرف خودش و فک و فامیلش را دیدن یا سرما خوردن یا اینکه آلرژی فصلی لعنتی شروع شده است ؟ قرص خواب ندیدن نداریم ؟ کله پاچه داریم . سردم است و بین دو راهی کله پاچه و قهوه مانده ام . همیشه همینطور بوده . در شرایط بحران بین گزینه هایی به فاصله ی شرق تا غرب مانده ام . بین بهش پیام دادن یا به هیج جا حسابش نکردن . حوصله ی کله پاچه خوردن و مناسک و مراتبش را ندارم . گرسنه ام ، حاضرم در قهوه ام نان تیلیت کنم .تنها که باشم قهوه میخورم ، خوشحال که باشم قهوه میخورم ، غمگین که باشم قهوه میخورم . وقتی بخواهم کش بیایم چای میخورم ، چایِ کُند ! چایِ خوب ، بهترین است. چای کند چیست؟
تابستان است و حسابی تنت شده ام ، زیر چشم هایم شبیه دانلد ترامپ سفید شده و بقیه صورتم مثل بقیه ی تنم کم و بیش برنز شده. باد گرم و مرطوبی می وزد ، موهای مرطوبم که به طرز ناشیانه ای کوتاهشان کرده ام پر از شن و ماسه است ، ماتیک قرمز زده ام ، مقدار زیادی چای ایرانی غلیظ دم کرده ام و داغ می نوشیم. باید کمی نا دَم باشد و مزه ی کالی بدهد . این شیوه ی من است و مهری همانطور که چای می نوشد و خوشحال است که گناه ناپرهیزی اش را پای من می نویسد ، با لذت میگوید : "دندان آدم کُند میشود. "
این اصطلاحش را دوست دارم . معنای واضحی دارد . من چیزهای تلخ و گس را دوس دارم . گرم است . یقه ی پیراهن مشکی ام رو تا هر جا که ممکن بود ، و بهتر است فکرش را هم نکنید ، باز گذاشته ام و نگران سوختگی پوستم نیستم. چه اهمیت دارد ؟ مگر چند وقت یک بار میشود سوخت ؟ نگران کثیف شدن شلوار سفیدم نیستم ، باد در پاچه های گشاد شلوارم می پیچید و چندتا از هزاران ساسونش در حال باز شدن است ، چه اهمیت داشت ؟ ما در تنور داغ تابستان چای کند می نوشیدیم و هیچ چیز به هیچ جای دنیا نبود .