من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی

کاناپه خوابی بابا



دیشب داشتم تیمسارو  نگاه میکردم  که خوابیده بود ....فکر کردم چقدر دلم بغل بابامو میخواد.

داشتم فکر میکردم کاش کاناپه رو باز کرده بود و جا بود میرفتم بغلش میخوابیدم.اما جا نبود و بابا هم دیگه از ما خسته س......

داشتم فکر میکردم با اینکه بیشتر وقتا از بابا بخاطر اخلاق تندش و غیرقابل پیش بینی بودنش به سمت مهری کشیده شدیم اما همیشه فهمیدم آغوش بابا امن تر و محکمتره.همیشه همین حسو داشتم. بابام طوری منو بغل میکرد انگار منو نفس میکشه.