من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی

به درک که محاوره و نوشتارم قاطی شده به درک که عنوان ندارم



به درک  که از دیروز تا حالا سومین پستمه وقتی من تو خونه با تیمسار تنهام و تیمسار دپه و عوض اینکه پاشه بره دکتر و دیدن مادرش  و کارهاش رو انجام  بده ، با یه کتاب کیهانی کهکشانی کائناتی  زرد  پوسیده  به قیمت  ۱۷۰ ریال  ، به صورت برعکس  روی تختش خودشو به خواب زده و روی پیژامه کهنه اش که ازش متنفرم یه لکه آلبالویی هست و  یه آهنگ غمگین با صدای بلند پلی کرده که حالمو خراب میکنه  و بعد با همون پیژامه  به سمت در حمله ور میشه که انگار زلزله اومده و صدای ماشینش میاد که رفت ، رفت روی تپه مجاور و به عمق دره و آسمون زل زده و همه درها و کمدهای این خونه قیژ قیژ صدا میده و همه لامپهای حیاط شکسته و شل و سوخته هست و به جنازه پاییز تو خونه ما بی حرمتی شده  و کلی برگ قهوه ای مچاله چروکیده از باغچه هامان سرریز شده و میز و صندلی چوبی از ماه ها پیش توی باغچه مانده و  گلدان های آویز خشک وزرد دیوار حیاط  قیافه شان  زار است و سرما  حال گوجه های خوشه ای چیده نشده مان را گرفته و جنازه شان از خوشه آویزان است....................پاییز رفته و یخبندان است.به درک.