من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی

خدایا من گوه خوردم ، راضی میشی?




۳  شبه که دارم  باهاشون  میرم بیرون،  اونم خلاف میلم !   هر۳ شب برگشتنا  سنگین برگشتیم یعنی  با دعوا و ناراحتی و دلخوری  ینی  خوب که خوش میگذرونیم  توی  راه برگشت  یا  دعواشون  میشه یا تیمسار افسردگی  میگیره .

 مهری هم که  هرچی تو جوونیش  سکوت  کرده الان  هی داره  نق  پس میده ! انقدر  اخلاقش بد شده که حد نداره  هی دنبال دعوا درست کردنه .  یه چیزی میگی هم ۶۰ تا جواب  میده بهت  . از هر جمله ساده ای می تونه دلخوری درست کنه  امشبم همین کارو  کرد! در  سکوت و قهر برگشتیم خونه با تیمسار. تازه منم به زور برده بودن که بیا پارک  محیطش شاده تو  خونه نمون!  بابا  فاتحه میخونین  به اعصاب جوونا   بعد میگین چرا از خانواده فراری هستید.


مهری خانوم اونجا  که با تیمسار دعواش شد  بعدم وقتی رسیدیم خونه با من دعواش شد و شروع کرد داد وقال 

چرا? چون  من گفتم این بار حق با  بابا بود ! چرا  یه حرف ساده رو تبدیل به دعوا می کنی? شروع کرد داد بیداد  کردن که تو لنگه باباتی و منو مظلوم گیر آوردین! کاری نکنین بزارم برم ! 

ول کنین برین بابا شما زن و شوهر بابا ! هی  هر کدوم  جدا مارو  تهدید میکنن میزاریم  میریم!

پدر  و مادرا  خوب بلدن کوتاهیای بچه ها رو بشمارن و بچه های مردمو تو  سرشون بزنن اما از خودشون  غافلن!

دعوا سر چی بود? تیمسار با شوق فراوون  و فقط  یک  کلام  گفت  : اون  پشت یه  برکه  بزرگ درست کردن  ببرم نشونتون بدم مهری? 

مهری: من  اونجا رفتم   خودتم میدونی که رفتم ، جینم رفته (حالا  من یادم نمیاد)  چرا  اصرار می کنی? چرا نظرتو  تحمیل می کنی? اصرار نکن انقدر! دوس  نداریم بریم!!!


دقیقا مادر من همینطوریه! 

تمام پستایی هم که با عنوان زخم  زبون  نوشتم منظور شخص ایشون بوده.

پشت فرمون هم دایما در حال  واکنش نشون دادن به راننده های دیگه س طوریکه واقعا خجالت می کشم.

جالبه که مدعی اخلاقم هستن.

و  اینه که الان هر کدوم توی خونه یه گوشه چپیدیم  و  با هم  دل مکدریم...... نخیر! قهریم !