من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی




دارم  میرم  سفر فردا صبح  با مهری و دوستش  و دختر دوستش

بعد هم  باید برگردم  و تمام وقتهای  دکتر هفته بعدش  رو هم کنسل کنم که اگه زنده بودیم  با تیمسار برم  سفر !

مادر وپدر ما هستن دیگه ، با همدیگه نمیتونن سفر برن  من باید جدا جدا  با هر کدومشون برم



خسته ام هستم 

فقطم  دلم میخواد استراحت کنم

خلاصه خوبی  که ندیدید ،بدی ای اگر دیدید حلال کنید