دکتر بعد از دیدن ام آر آی جدید به من اخطار داد ! وضعیت قرمز!
گفت باید خیلی مراقبت کنم گفت نشستن برام سمه در ضمن باید از فرنگی استفاده کنم .گفت باید آب زیاد بخورم و به جهنم که کل روزمو باید تو توالت بگذرونم! وگفت درغیر اینصورت دیسکت پاره میشه.
این شاید برای من چیز زیاد مهمی نبود وهیچ تاثیری تو حال من نداشت و خنثی خنثی بودم اما مهری و تیمسار ! مهری به محض اینکه پاشو تو خونه گذاشت مستقیم به سمت اتاق خوابشون رفت جاییکه تیمسار اونجا بود و آنا وضعیت مهره شماره ۵ من رو براش شرح داد و آنا پدرم را دپرسی عمیقی فرا گرفت !
بعد به پدر بزرگوار گفتم که هیچ حوصله و تحمل افسردگی و غم و غصه رو ندارم وخودش رو جمع و جور کند!
بعد پدر مذکور به ظاهر خندید بعد گفت از ریخت ناهار امروزمان متنفر هست و ناهار نمیخورد بعد گفت چرا لوسین پس نمیره دانشگاه و باز منتظر حذفش کنن و بعدم از خونه زد بیرون. وقتی اومد از اون اتاق ،به من ،رو تلگرام پیغام میداد و ازم میپرسید به چیزی احتیاج دارم یا نه!!
نمیدونم چرا انداره اونا برام مهم نیس جریان