اندازه یه گوسفند ازم خون گرفتن برا آزمایشات روماتیسم و غیره . حالم دیدنی بود و داشتم از هوش می رفتم میخواستم به پرستاره بگم اگه غش کردم نترسین ! کار خدا بود که غش نکردم چون خیلی خون ازم گرفت ینی ۵_۶ تا سرنگ رو دیدم پر کرد ! البته خداروشکر تنها بودم . بعدشم با اون وضع کلی دوندگی کردم برای کارای اداری مهری . الان دیگه افتادم تو جا و زانوهام صاف نمیشه. بغل میخوام . امروز کلی کارمند و مدیر عاشقم شدن:)))))