-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 تیر 1397 03:50
ساعت بامداد، بی خوابی، قلب، دلتنگی، فکر ، فکر ، فکر.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 تیر 1397 23:45
دلتنگم . دلتنگ . دلتنگ همه چیزایی که برنمیگرده.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 تیر 1397 13:16
زندگیم هر روز داره سخت تر میشه
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 تیر 1397 00:10
همه چیزای خالی تموم میشن. پس چرا من تموم نمیشم؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 تیر 1397 03:02
سخته دلتنگ ماجرایی باشی که دیگه دوسش نداری. ساعت ۳ صبح
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 تیر 1397 14:50
دیگه هیچ توانی برای مقابله با تصمیمات و رفتارهای اشتباه پدر و مادرم ندارم. فقط آسیبشو می بینم و میگذرم. ضرباتشون رو تنم فرود میاد و باید به جون بخرم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 تیر 1397 08:15
شبها خوابهای عجیب می بینم و با تهوع از خواب بیدار میشم. خواب مشاجره. خواب کرم هایی تو بدنم که بزرگ و بزرگتر میشن و دست از بدنم برنمیدارن. در حالیکه اوضاع زندگیم از یک ماه پیش به مراتب بهتره ولی حس پوچی خاصی دارم .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 تیر 1397 13:39
اونقدر خسته و نیازمند و بی پناه که نگو ، که نپرس . .
-
من یک زنم
سهشنبه 12 تیر 1397 17:33
آرزوم اینه روزی برسه که دیگه نیازی نباشه جنسیتمون رو فریاد بزنیم برای احقاق حقوق اولیه. روزی برسه هیچ خبری از فمینیسم نباشه. جنسیت من یه چیز عادی باشه مثل مرد بودن که هیچ نیازی به هزاران هزار کتاب و مقاله نداشته باشه .هیچ دین و مکتب و مسلکی به طرق مختلف سعی نکنه اثبات کنه ضد زن نیست . عین مرد بودن. نیازی نباشه هیچ کس...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 خرداد 1397 07:12
شبا کپه رو با خیال بذاری زمین ، صبحا با دلتنگی بیدار شی ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 خرداد 1397 19:46
کاش میشد بازه زمان رو مثل یک متغیر واقعی تو ذهنمون محدود کنیم . خودکار انداختم تو کاسه چشمام و وقایعو هی عقب جلو میکنم. من و تو همه خاطره ها رو از بریم جین دست بردار
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 خرداد 1397 21:11
کاش چیزی به ذهنم می رسید بگم.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 خرداد 1397 12:04
خیلی زیاد احتیاج دارم به "درخشش ابدی یک ذهن پاک" کاش واقعا میشد.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 خرداد 1397 02:43
عصبانی ام و کسی بهم حق عصبانی بودن نمیده. همینقدر تنها همینقدر مستاصل
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 خرداد 1397 10:22
سکوت خوبه.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 اردیبهشت 1397 09:57
دیشب خوابشو می دیدم. رفته بودیم بیرون. عصبانی بود. با صورت سوخته.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 اردیبهشت 1397 08:44
خواستم بدین وسیله بت بگم دیگه حالم از کارات و رفتارات به هم می خوره. کم کم حتی از خودت هم حالم به هم می خوره. یه مجموعه باغ وحشی!
-
چرا روزه نمی گیرم
جمعه 28 اردیبهشت 1397 11:11
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 اردیبهشت 1397 01:28
هر شب بی خوابی ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1397 03:16
بی خوابی و هزاااارتا فکر هزااااارتا فکر که نمیدونم تا صبح چطور میشه دووم آورد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1397 02:05
من از ترک شدن می ترسم . من آدم قبل از ترک شدن ، ترک بکنی هستم. کل داستان همینه.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 اردیبهشت 1397 11:37
شناسنامه تون رو بردارید ورق بزنید ، یک سر به صفحه وفاتتون بزنید. تنها صفحه ای که مشخصاتش رو هیچ وقت نخواهید دید. تاریخ وفات جزوی از مشخصات شماست. روز تدفینتون توی پزشکی قانونی یا هر جا شناسنامه تون احتمالا دست بی ربط ترین آدمه ، دخترخاله ،دختر عمه ،پسردایی، پسرخاله ، دایی ...عمو... نگاهتون میکنه تو شناسنامه ای که هیچ...
-
حیات دنیا
سهشنبه 25 اردیبهشت 1397 01:08
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اردیبهشت 1397 11:37
در این لحظه اونقدر احساس پوچی و ناامیدی میکنم که منتهای آرزوم هست تا کسی برنگشته خونه تمام بشه
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اردیبهشت 1397 07:53
هر ساعتی از روز و هر لحظه تو هر شرایطی می تونم با یادآوری مرگ دردناکت گریه کنم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اردیبهشت 1397 19:39
اومدم بلند شم همونجای حساس کمرم خورد به گوش تیز در کمد. یه خش ناجور افتاده و قرمز و ورم و اصن یه وضعی و الانم پای همون طرفم همش گز گز میکنه امیدوارم طوری نشده باشه
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 اردیبهشت 1397 21:42
گند می زنید به حافظه و دایره لغات آدم وقتی آزاد نیستین. وقتی آزاد نیستین تنهایی تو اسارتتون بمونین پای یکی دیگه رو به اسارتتون باز نکنین.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 اردیبهشت 1397 19:55
بعضی آدما هم هرچند آزاردهنده اما اموزنده س رفتارشون. مثلا واست ارزش قائل نیستن با وجود اینکه براشون ارزش قائلی. از اینا یاد بگیر لااقل واسه کسایی که برات ارزش قائل نیستن ، ارزش قائل نشی.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 اردیبهشت 1397 16:33
موقع خواب موقع تنهایی حس میکنم دستی از درون ، قلبم رو میگیره و منو مثل کاغذ مچاله می کنه. صدام اونقدر تو گوشم تکرار می شه که سرم درد می گیره و چشمام ورم میکنه.اتاق تاریکه همه چیز تموم شده و تمام دارایی من جای بی حاصلی خرج شده.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اردیبهشت 1397 20:02
بیش از هر زمان دیگه ای...... . فهمیدم که ادمایی که می دیدم توهم من بودن و واقعی نیستن . اگر بلایی سرم بیاد ، یک روز بوی گند جنازه ام همسایه ها رو خبر می کنه.