-
بابا جلو بچه ازین کارا نکنین!
شنبه 26 دی 1394 17:28
میگن آخرالزمون شده? مهری و تیمسار نشسته بودن پای تی وی منم میرفتم میومدم. بعد از تو اتاق اومدم دیدم یه زن ومرد پریدن تو دریا رفتم تو اتاق برگشتم دیدم زن ومرد رسیدن به ساحل رفتم تو اتاق برگشتم دیدم خانومه بیکینی تنش بود و داشتن دنبال هم میدویدن . مهری و تیمسار هم همیییینطور داشتن نگاه میکردن! !!! بعد از بس که در این...
-
بر ما چه ها که نگذشت
شنبه 26 دی 1394 00:21
گشنگی نکشیدم . بی پولی هم نه... هنوز عاشق نشدم .ینی نه به اون صورت . عاشق نشدم شکست نخوردم توش، عشقم دلمو نشکسته بعدش با یه مرد دیگه ازدواج نکردم، عاشقش نشدم یا نه نمیدونم، بعدش هنوز بچه دار نشدم و اونی که هنوز باهاش آشنا نشدم هنوز بهم خیانت نکرده. نمیدونم با همه این اتفاقاتی که نیوفتاده چطور اینطور پرخشمم پر و پر بی...
-
جین مُرد از بس که جان نداشت!
پنجشنبه 24 دی 1394 23:27
کاش علم پیشرفت کرده بود. خیلی بیشتر از این . کاش اگه رو به روم کسی نیست که مث تو فیلما حرفمو از تو چشام بخونه عوضش یه دستگاه بود که حرفمو از تو مغزم بخونه و یه راست بفرسته به .................جهنم و ضرر راضیم بفرسته به همین وبلاگ .به ذهن همین وبلاگ! ساده این اگه باورکنین احساسات خونم کم شده....... اگه فکر کنین دلم...
-
به کوری چشم دشمنای اسلام و مسلمین
پنجشنبه 24 دی 1394 09:19
نه بابا ! مث که اینترنت فکسنی ایرانسل هم به درد میخوره! مطمئنم تیمساره جان الان داره چک میکنه و میبینه من آنم از همین تریبون بش اعلام میکنم: بله پدر جان !آنم!میدونم این آن بودن رو یه جا به رخم میکشی .منتظر اون روز می مونم. که باز یه دعوای اساسی کنیم پایه های رابطه پدر دختریمون قوی شه. الان در یه سفر نیمروزه هستم. مهری...
-
تف تو اعصاب داغون من
چهارشنبه 23 دی 1394 21:45
خودمون کم زار زرمه داریم ، این مامان ما هم دست از این سریال علیرضا خان برنمیداره نمیدونم در راستای زجر ما این کارو میکنه یا از بدبختی اینا روحیه میگیره.
-
آشفته نگاری
سهشنبه 22 دی 1394 14:26
کم کم این تصور در ذهنم قوت گرفته که " زن بودن" و " مرد بودن" نام نوعی از بیماری یا نقص ژنتیکی است
-
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
سهشنبه 22 دی 1394 01:17
آی اونایی که دائم این روزها گله میکنین و ازم ناراحت یا عصبانی میشین که زنگ میزنیم جواب اون گوشی وامونده رو بده...... که البته کی میتونه غیر از شما ٬مهری و تیمسار عزیز باشه؟که غالبا یکیتون با اون یکی کار داره........ شاید بهتر باشه عوض اینکه ندونسته بگم زنگ نخورده وهزززاااارتا بهونه دیگه........ بگم سایلنته! وقتی گوشی...
-
زپلشک آید و خر زاید و مهمان عزیزم ز در آید
یکشنبه 20 دی 1394 23:19
به صورت بسیار اتفاقی فهمیدم که فردا امتحان دارم نه پسون فردا! بس که سربه سرم میذاره این زندگی کوفتی حواس ندارم که
-
تا سرحد مرگ میخوام که بمیرم، افسرده هم نیستم
یکشنبه 20 دی 1394 13:15
مهمترین چیز اینه که العان دیگه اگه یه سوپرمن بیاد و منو نجات بده، شهرو نجات بده و کلی دختر دیگه خوشگل(نگفتم دختر خوشگل دیگه که فکر نکنین من خوشگلم) رو هم باچشم و دل پاک نجات بده ومنو ببره ایالت آریزونا و بهم پیشنهاد ازدواج بده ، من بازم میخوام که بمیرمممم! اگه ممکن باشه.....
-
وقت هجوم هورمونها مصرف کافئین توصیه نمیشود
یکشنبه 20 دی 1394 00:42
امروز اور دوز کردم در ۲ نوبت با دو تا مرد خسسسته کاپوچینو و شکلات خوردم و این واسه یه آدمی که مبتلا به کم خونی هست سنگینه! احتمالا میدونین ینی چی! ینی حرف زدن و گوش دادن و گوش دادن و گوش دادن و سعی کردن که درکشون کنی که آخر سر به این نتیجه برسی که زندگی رسم گهیست! خب تیمسار که جنون وار از خونه بیرون زده بود بعد ۲۰...
-
به درک که محاوره و نوشتارم قاطی شده به درک که عنوان ندارم
شنبه 19 دی 1394 10:11
به درک که از دیروز تا حالا سومین پستمه وقتی من تو خونه با تیمسار تنهام و تیمسار دپه و عوض اینکه پاشه بره دکتر و دیدن مادرش و کارهاش رو انجام بده ، با یه کتاب کیهانی کهکشانی کائناتی زرد پوسیده به قیمت ۱۷۰ ریال ، به صورت برعکس روی تختش خودشو به خواب زده و روی پیژامه کهنه اش که ازش متنفرم یه لکه آلبالویی هست و یه آهنگ...
-
سرو میگو در سبد لباس چرکا
جمعه 18 دی 1394 22:17
نمیدونم چطور مهری بانو جان رو توجیه کنم که میگو رو پاک کن یا بده من پاک کنم ! اون یارو جینگولک پشتش هست? نخاعه ?روده س ?چیه?? اونو معمولا دودر میکنه یا یادش میره......!!!! حالا امروز مهمون داشتیم منم وقتی میگو رو ریخته بودم و چندتا هم خورده بودم یادم افتاد اینارو پاک نکرده! حالا دلم برنمیداشت باقیشو بخورم مهری جان هم...
-
صدا بزن منو چیزی بهم بگو با اینکه این سکوت شنیدنی تره.....
جمعه 18 دی 1394 02:58
من ، تیمسار، و اشتباهاتمون که بین ماست ...... اشتباهات من که بین من و تمام دنیاست. نه اون پدر کاملی بود نه من فرزند کاملی. هر دومون پشیمونیم ......اما انگار گذشت! پ.ن : بی خوابم . ازون شباست که خرابم. بی هیچ دلیل موجه. فقط چون ابی میخونه. فقط چونکه جمعه ست . باید برای یکی نامه بنویسم . بنویسم ملالی نیست ........ جز غم...
-
صبح یه روز طلایی دیگه ات بخیر جین!
پنجشنبه 17 دی 1394 09:33
-
پست رمز دار
چهارشنبه 16 دی 1394 20:59
-
دست پا چلفتی تر ازمن
چهارشنبه 16 دی 1394 15:14
-
دلم میخواد پرحرفی کنم
سهشنبه 15 دی 1394 23:56
راستش من انتظار مردن از هر کسی داشتم الا آقای محمدعلی اینانلو !! واقعا حیف وصد حیف! هیکل ٬ صدا ٬ روحیه بیست! جوونیاش چی بوده! خیلی خدمت کرد خیلی دل مردم رو شاد کرد روحش شاد واقعا. بعدش بعضیا برام خیلی جالبه زندگی خصوصیشون رو تو بوق و کرنا میکنن و بعد میگن به حریم زندگی خصوصیمون تجاوز شد[با دهن کجی بخوانید] خب برادر من...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 دی 1394 12:50
اه مرده شور این پایان نامه دادن رو ببرن آخه پایان نامه دیگه چی بود خدا؟ اضطراب دارم.امیدوارم کارم بیخ پیدا نکنه. خداااا دلم میخواد این چندسال رو اسکیپ کنم آخه چرا من انقدر مشکلاتم رو تو خودم میریزم که اینطور موقع ها گیر کنم؟
-
مسئولیت بار است بر دوش آدم
دوشنبه 14 دی 1394 20:57
-
خاااک تو سر کی?
دوشنبه 14 دی 1394 19:56
تو زمونه ای که مردم دنیا با جا گذاشتن کفشاشون جای خودشون یا با نواختن پیانو توی خیابون یا با تظاهرات سکوت و چسب زدن به دهان و گرفتن پلاکارد و..... اعتراض خودشون رو اعلام میکنن بعضیا ......عین.....،،گه میزنن به مملکت سودان کجا س بابا? اخراجمون کرد! وااای و واااای از این جماعت جوگیر یه خوبی داره اونم جمع شدن دست وپای حج...
-
هوای دلتنگیست
دوشنبه 14 دی 1394 14:20
دلم تنگه.... تنگ جایی یا کسی یا یه حسی....یا حتی دورانی... تنگ روزایی که نمیدونستم اضطراب چیه ترس چیه ?تنگ روزایی که نمیدونستم درد چیه. البتهاز اول بچگیم هم درد داشتم دلم تنگ یه خواب راحته بدون دری وری دیدن بدون خواب دیدن مث بچگیام سرمو بذارم و برم دلم میخواد خدا بیاد پایین بغلم کنه دلم تنگ یه آغوش بی منته چه سخته...
-
استخر نبشتn+1
شنبه 12 دی 1394 20:02
-
سَندرُم رختخواب یا همون وقتِ خواب
پنجشنبه 10 دی 1394 15:26
-
دیگه چی داریم بگیم؟
پنجشنبه 10 دی 1394 00:28
-
اسمش کابوسه؟
چهارشنبه 9 دی 1394 10:58
شما هم خواب مرگ عزیزانتون رو دیدید؟ دیشب خواب بدی دیدم. خیلی بد. خیلی واقعی! طوریکه احمقانه دنبال یه چیزی میگشتم که بم ثابت بشه این خوابه! انگار تو چندتا لایه پرت شدم تا مرحله به مرحله اون واقعیت ! تبدیل به خواب شد! یه تخت مریض خالی با ملحفه های به هم ریخته روش ٬ تو دالان خونه مادربزرگم و من که دنبال بابام...
-
عیدتون مبارک
سهشنبه 8 دی 1394 14:52
میلاد رسول مهربانی و امام جعفر صادق رو به همه اونا که باید ٬ تبریک میگم رام الله فلسطین لبنان مالزی پ.ن: اونترنتم مشکل داشت دیر شد...
-
for one more day
دوشنبه 7 دی 1394 00:30
for one more day اسم کتابیه که قرار بود تیمسار بخونه اما من زودتر تمومش کردم. برام خیلی جالب بود. خیلی آدمای شبیه من باید یه بار یه همچین کتابی بخونن. مخصوصا کاش لوسین میخوند. داستان یه بیسبالیسته که یه آدم شکست خورده ست که بعد از بیکار شدن و فاصله گرفتن از اهداف و آرزوهاش که درواقع آرزوهای پدرش بود٬ بیکار ٬ افسرده...
-
عاقل بازی
یکشنبه 6 دی 1394 15:07
توی یه سال اخیر که اوج کشمکش خونه ما بود فهمیدم که تو رابطه تیمسار ومهربانو ٬ من خییلی مُهمم! توی آشتی کردنا و کوتاه اومدناشون من مهمم.ناراحتی من مهمه . این که خودمو یادشون بندازم مهمه. چون یادشون میاد که اشتراکاتی دارن که بچه هاشونن و یادشون میاد که روزی با عشق بچه دار شدن هرچند که الان اختلاف عقیده داشته باشن اون...
-
مزاحمت نوامیس مردم
شنبه 5 دی 1394 11:11
از روی یک مغازه شماره اش رو برداشتیم .فکر کنم چوب موب میفروخت بعد بسته بود ماهم دنبال یه جنس خاص میگشتیم که قبلا اونجا دیده بودیم واسه همین شماره اش رو تو گوشیم سیو کردم.بعدش این گوشی من گاهی زیر دست و پا میره و همینطور چرت وپرت میفرسته واسه این و اون. الانم تو دستم بود نمیدونم حواسم کجا بود که دیدم داره پیغام میفرسته...
-
کریسمس مبارک
جمعه 4 دی 1394 15:03
کریسمس رو به همه اونا که باید ٬ تبریک میگم امیدوارم تو جوراباتون پر هدیه باشه ازوقتی یادم میاد برای این ایام برای دوستان مسیحی وغیره تلویزیون یه انیمشن پخش میکرد که هنوزم همونه لطفا یه مقدار بیشتر به این عزیزان توجه کنید و به عیدشون احترام بزارین... کریسمس رو دوست دارم چون شاده ٬ چون پر از رنگه و از همه مهمتر چوووون...