من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی

شازده کوچولو


شازده کوچولو گفت: با من بازی کن

روباه گفت: نمیتونم باهات بازی کنم چون منو اهلی نکردن.

-  اهلی کردن یعنی چی؟

-  یک چیزی ست که پاک فراموش شده معنیش ایجاد علاقه کردن است.

    الان زندگی یکنواختی دارم اما اگر تو منو اهلی کنی انگار که زندگیم را چراغان کرده باشی.....

با آرامش نسبی مینویسم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نق نقو بلای جونه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

جریان چیه؟

نمیدونم قضیه چیه؟انگار همیشه باید ۴تا چیزو پرت کنم وبشکونم تا بعضیا سر عقل بیان.صبح که بیدار شدم لوسین اسپری ها و اودوکلن ها رو  برام جمع کرده بودخخخ

تیمسار یک پیغام تبریک برام فرستاده بود که جواب ندادم ومهری هم سعی کرد بابت رفتار دیشبش ازم دلجویی کنه!!!! قضیه چیه؟نمیشه بدون  شلوغکاری به نتیجه رسید؟

فقط یه اححححمق میتونه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

عنوان ها به درد من نمیخورن.

خیلی حرفا هست که تو دلم مونده.نه توی مغزم مونده.من خیلی فکر میکنم متاسفانه.کاش میشد مغزم یه ساعت دست از پردازش میکشید.

هی مینویسم وپاک میکنم.مثل همین الان.کلی نوشته رو پاک کردم.

دیشب مهمون داشتیم. تیمسار که کلا دل  از موبایل و شبکه های اجتماعی نمیکنه. البته بحث های خوبی میکنه گروه های الکی عضو نیس چون اهل مطالعه هست.

خلاصه که رسم بدی شده مهمون بیاد رمز وای فای رو بگیره و  مهمون و صاحبخانه هر کدوم جدا تو موبایل سیر کنن.خوشحالم که الان یه موبایل ساده دارم خوبه که تبلت رو گذاشتم کنار و داره یه گوشه خاک میخوره. البته همه بهم میگن این موبایل رو عوض کن خجالت نمیکشی از این موبایل. 

چرا ....گاهی خجالت میکشم اما .....از اینکه از این بابت خجالت میکشم ٬ بیشتر خجالت میکشم.


دیشب یه موضوعی منو  آزرد. 

با خودم فکر میکنم طوری که تیمسار با دخترها و زن ها برخورد میکنه و باهاشون راحته٬ در بهترین حالت ٬میگم هیچ قصدی نداره.واقعا نداره جز با چند نفر. اما همونطور که به خودش حق میده راحت باشه به منم حق میده؟به لوسین یا حتی به مادرم حق میده؟ نع.

قصد دارم این مسئله رو باهاش مطرح کنم. البته اگه صداشو به سرش نندازه .

همیشه به ما میگه صداتون پایین باشه همسایه نشنوه. موقع اختلافها به مهری میگه فلان همسایه الان داره صداتو میشنوه اما خودش......چه حرفا که به صدای بلند به ما نگفته و مطمئنم همسایه شنیده.


هووفف! چه جمله هایی که نوشتم وپاک کردم. چند بار چرک نویس یا ثبت موقت شد.وسط این نوشتن چه اتفاقاتی که نیوفتاد چه چیزهای جدیدی که نفهمیدم.

دلم میخواد دااااد بزنم خیلی وقته داد نزدم.دیشب حال بدی داشتم درد جسمی زیادی داشتم.مهمونی داشتیم که نمک به زخم من بودن. کسی نمیفهمه درک نمیکنه چون من تو خودم میریزم.دردای کمر من ۷ یا ۸ ماه پیش به زانو کشید حالا دستها پاها و همه جاااا درگیر این درده علی الخصوص موقع اضطراب و فشار روانی. ولی من هیچ وقت مستقیم به مهری نگفتم همیشه تحمل کردم. الان  پیش میاد جایی از بدنم نیس درد نکنه.مورمور میشه میسوزه خواب میره!کسی درک نمیکنه چون من چیزی نمیگم.

بداخلاق میشم بی  حوصله میشم یاد تمام بدبختیام میوفتم.


یه اخلاق بدی دارم: وقتی ناراحتم دلخورم وقتی از فشار زیاد افسرده ام نمیتونم نقش بازی کنم.نمیتونم بگم حالا من ناراحتم از مسائل ٬ ناراحتی رو فقط اونیکه مسببشه باید ببینه.و این موجب رنجش دیگران میشه.فکر میکنن من با اونها هم مشکل دارم.

تو هرچی بگی من در مقابل درد فیزیکی صبورم.اما وقتی حال روحیم خیلی بده وقتی مجموع شرایط زندگی بم فشار اورده و حالا با یک تلنگر سر ریز شدم ٬ 

کلا میرم تو فاز سکوت. 

اوج ناراحتی من سکوته!  ینی من خیلی فشارا  روم بوده اما اونی که از بیرون نگاه میکنه فکر میکنه با یه بالا چشمت ابروعه به هم ریختم! این منو میرنجونه. این که به 

هیچ کس  نمیتونم بگم درد من چیه مشکل من با فلانی چیه.که اگه بگم شاید یه زندگی از بین بره!

در این راستا زن داداش من فکر میکنه من باهاش مشکل دارم و باهام سرسنگین شده و این منو میرنجونه......امیدوارم بتونم روزی بهش ثابت کنم من مشکلی با اون ندارم بلکه مشکل من شوهرشه.....کسی که هر غلطی بکنه بازم نورچشمیه!


اون حرف مهمون ماه عسل خیلی منو به فکر برد.گفت که زندانی از ادم انرژی میبره٬ اب میخوا غذا میخواد٬ مراقبت میخواد........میخوام که ببخشم.

شاید بتونم پدرم رو ببخشم اما برادرم رو نه به این سادگی. اینجا جایی هست که من  عوضی متهم شدم.جای یه نفر دیگه.منو به چشم یه ادم حساس که بیخودی با برادرش مشکل داره میبینن. یه بچه حسود!




بابا................

....................................................................................................... بابا من چه کار کنم با تو وبرادرم؟


میدونی.....هرچی میگردم ..........هرچی زندگی آینده رو کنار یک مرد تجسم میکنم بیشتر میترسم.میبینم که هیچ علاقه ای ندارم .به هیچ کجا.به هیچ کس.

 میخوام برم از این کشور.چند سال پیش من ادم دیگه ای بودم.فکر دیگه ای داشتم.همه چیز ساده بود.مردهای قابل اعتماد زندگی٬ من ٬الان ضدقهرمانن!

اون مردهایی که فکر میکردم با همه مردها فرق دارن.........من دردمو به کی بگم؟


با بی حسی بخوانید


کارم این شده که وقتی دلم پره بیام و چند خطی بنویسم و بعدا هم بیام  و حذفش کنم. 


زندگی اون قدرها هم بد نیست وقتی یادت باشه این عمر گران میکذرد.....


خوشبختی های کوچکی هستند که وقتی نباشند٬خوشبختی های بزرگی هستند مثل اینکه تو فکر هستم و مادرم 


با انگشتام لی لی حوضک بازی میکنه. یا پدرم ازم میخواد دکمه ی پیراهنش رو ببندم. یا اینکه پدر ومادرم درمورد لباس پوشیدنشون ازم نظر بخوان شایدم براشون چای بریزم.من میدونم که چایی که یه دختر برای پدرش میریزه با اونی که برای مادرش میریزه فرق داره!

همین چند شب پیش دست مادرم رو بوسیدم و چه کیفی داشت .....یا اینکه مکعب روبیک لوسین رو که درستش کرده به هم بریزم و اون دوباره درستش کنه و باز بده به من تا دوباره به همش بریزم گاهی هم منو مجبور کنه اون روبیک لعنتی رو درست کنم و کلی به ناشی گریم بخنده ......و خیلی چیزای دیگه وخیلی کارای دیگه که یه نفر تو همین لحظه شاید حسرتش رو بخوره.


بیشتر ناراحتی های من از خودمه مسبب بیشتر غصه هام من نیستم اما مسئولشون منم.

زندگی همینه چه تماما زجر باشه و چه خوشی.....یه روزی تموم میشه.تموم.

بابا حرف بزن!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

چشم به راه





فردا میرید راهپیمایی روز قدس؟


آخه.....یه مسجد ٬ وسط دو تا مثلث اسیره!


---------------------------------------------------------------------------



پ.ن : دوست دارم بشه که برم.نمیدونم....

درد لعنتی اود کرده روانم رو به هم میریزه

نی نی

 *کوچولوی من* وجودت مبارک پدر مادرت باشه و فرزند صالح و سالمی  براشون باشی و عاقبت بخیر بشی .....انشاءالله  







شاید این شکلی شدی





شایدم این شکلی شدین

دیروز بستر حوادث بود

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

شب قدر

عاجزانه التماس دعا دارم 


لطفا منو تو این شبها فراموش نکنید

بوی دماغ سوختگی میاد!

چند روز پیش دیدم که سالومه سیدنیا مجری (اسبق!!!!!!مدتهاست بیکاره)شبکه منحرفMANOTO توی حساب فیس بوک یا توئیترش (یادم نیس)مطالب توهین آمیزی راجع به مجری ماه عسل نوشته بود.

 کلمات اصلیش این بود: شهوت حیوانی٬چهره پلاستیکی٬ دست کثیف  !!!!!!!!!


این حرفا رو یکی از کارکنان شبکه کثیف و هم جنس باز  MANOTO داره میزنه . 

شبکه ای که هیچ ابایی از تبلیغ مستقیم همجنس بازی نداره وهیچ دفاعی هم از خودش نمیکنه که این حمایت همه جانبه٬بدون پخش حتی یک آگهی تبلیغاتی برای خالی نبودن عریضه٬از کجا میاد؟!

خیلی مهم نیس این خانوم دقیقا به کی داره این حرفا رو میگه مهمتر اینه که این خانوم  خودش اصلا محلی از اعراب نداره! 

تو که خیلی دلت واسه این مردم میتپه ٬میخواستی بمونی٬ عرضه داشته باشی ٬خودت برنامه بسازی ٬نذاری دست کثیف مجری ماه عسل به سر بچه های کار کشیده بشه!

با اینکه کشته مرده مجری ماه عسل وبرنامه ماه عسل نیستم ٬هرچقدرم که بخوایم قضاوت نکنیم و بگیم ما که نه این خانوم رو میشناسیم نه مجری ماه عسل رو........اما میدونیم که تفاوت فاحشی بین این دو نفر هست که مسلما سالومه خانوم اون کسی نیست که حرف از شهوت حیوانی!!!! مجری ماه عسل بزنه!


روشن فکری رو خوب باید از شما فرنگ رفته ها و خودفروخته ها یادگرفت!

مجری ماه عسل هیچی نباشه ٬گلوشو پاره کرد که قضاوت نکنید!

تو چی سالومه خانوم؟نهایت هنرت چیه؟ بذار من بگم: دکتر کپی!


تو داری میمیری از حسودی!

متاسفانه یا خوشبختانه اصلا رقابتی بین شما ۲ نفر نمیتووونه که وجود داشته باشه


بعضی سریالهای شبکه های ماهواره ای هم٬ توی این ماه !به نظرم به طرز عجیبی افتاده روی دور تند تا جایی که ادم شک میکنه قسمتهای کند سریالها رو کات کردن بلکه بتونن مخاطب رو توی این ماه نگه دارن!


معلومه که بدجوری مورد عنایت قرار گرفتن! کلا بوی دماغ سوختگی میاد!


------------------------------------------------------------


پ.ن :شاید از عملکرد رسانه داخلی راضی نباشم شاید اغناء کننده نباشه برام٬ اما هیچ وقت یه بزدل خودفروخته  

        وطن فروش رو به یه جوون پرتلاش هموطنم نمیفروشم.


پ.ن: حرفای زشتی که زد ممکن بود به برادر من بزنه اون وقت اگه گیرش میاوردم با دستای خودم خفه اش میکردم

        الانم عددی حسابش نکردم که آمار بازدید اکانتش رو بالا ببرم اما شما آزادید برید هر بد وبیراهی که میخواید بهش             بگید در این مورد بخصوص روشن فکریو میذارم کنار


پ.ن:این وسط این مجری ماه عسل چقدر لجم رو دراورد میخواستم خفه اش کنم چون مهربانو نشسته بود پای تی وی        هی میگفت: الهی من بمیرم پسرم٬کی به تو این حرفا رو زده بکشمش٬حیفش نیومده ؟ تو آقایی فلانی                          بیسانی٬خودش حیوونه!الهی بمیرم تو بغض کردی........

       لحنش دقیقا عین اینکه داره با بچه ۱۰ ساله حرف میزنه!

       بعد تازه به من میگه: اینا رو براش بفرست خب؟دلش قرص شه بچم!!