من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی

خاطره خوب، خاطره واقعا خوب




هوا سرد بود من دبستانی بودم  یه جفت صندل سفید از کفش ملی یا بلا  پام بود و با مامانم از این مغازه به اون مغازه میرفتیم که برام کفش بخریم .آره  مامان درسته بعد بیست و چند سال یادم مونده  ولی خاطره بدی نیست. من گرمای لذتبخش کفشایی که امتحان میکردم یادمه نه سرمای پاهام. باور کن . 







مسئله اینه که چطور من می تونم ۵ تا لاک ۲ تومنی بخرم اما نمیتونم این مقدار پول رو صدقه بدم ؟ یا از زنی جوراب بخرم؟ جورابی که لازم ندارم با لاکی که عملا لااااازم  ندارم چه فرقی داره؟  ایا من بی لاک می میرم ؟ از اون احمقانه تر اینکه چرا نمیتونم عوض اون لاک ها یه شاخه گل بخرم؟ این که دیگه برا خودمه؟



 




پدر دوستم فوت شد. فکر نکنم هیچوقت دوباره اینجا رو ببینه .حقیقتا تیره و تارم براش . خدایا حداقل بهش صبر بده خدایا از این به بعد دیگه بهش سخت نگیر...







فکر کردم می تونم فراموش کنم فکر کردم یادم رفته اون شبِ ۱۳ سالگی رو ، شبی که همه چیز برا من فرو ریخت اعتماد من فروریخت شبی که از ترس لرزیدم و صبح با اولین تبخال زندگیم وسط پذیرایی بیدار شدم. فکر کردم تا ماه ها ترس از اینکه چه بلایی ممکنه سرم اومده باشه  را فراموش کردم  فکر کردم بخشیدم ...اما غافل از اینکه تا لااقل تغییری در کار نباشه ، آدم نمی تونه ببخشه. نه فراموش نکردم نه حالم خوب نیست هنوزم از نزدیکی هر مردی  می ترسم  هنوزم تهوع و انزجار از خودم و از همه کس به من دست میده هنوز اعتماد ندارم به نزدیکترین هام. افکار مزاحم و آزاردهنده. شاید و اما و اگر. تو هنوز برای من آزاردهنده ای  من هنوز بیمارم و هیچکس درک نمیکنه هیچ کس نمیفهمه همه فقط میگن من باااااید تو رو دوست داشته باشم. اه چقدر نفرت انگیزم.









میخواست از خودش بره ، چه برسه به دیگران







بعدش اون وقت شب  اونقدر ضجه زد  که آرزو  می کرد کاش این نزدیکا یه کلیسا بود و یک پدر  ، تا  یک  شانه ی غریبه ی امن  مامن  اشکهاش  می بود.





احسان




ببخشید که به بهانه ی تو  گریه می کنم.


هنوز  باورم نمیشه رفتی و دیگه نیستی

تا آخر عمرم از کامیونت از اتوبوس  متنفر می مونم . 









شکلاتت


من همیشه ادمی بودم که عکس برگردون ها رو نگه می داشت و فقط نگاهشون میکرد . دفتر خوشگل ها رو نو نگه میداشت. مداد  دو رنگ ها رو کلکسیون میکرد. خلاصه از دهن میوفتادن. شما نکنید. داغِ داغ بزنید بر بدن.


شکلاتا رو ، آبنباتارو ، آبمیوه ها رو ، همون وقت که شیرینن، همون وقت که خاطرشون عزیزه بخورین.  بعدا  اگه آدمش از دهن افتاد ،حتی  اگر زخم نشن ، بی معنی شدنشون دردناکه. شکلاتی که قبلا چیزی بیشتر از شکلات بود، سخته که حالا فقط شکلات باشه!  درد داره‌.









این انصاف نیس . من تمام شب خوابشو ببینم دنبالش بگردم ولین تونم ببینمش.  ژولی پولی رو توالت فرنگی بشینم و سعی کنم به خاطر بیارم  دیشب کی باهام قهربوده؟

 درحالیکه نصف قرصمو با چشای بسته میندازم بالا  یادم میاد خیلی وقته ننوشتم " صبح یک روز طلایی دیگه ات بخیر جین"









شماها  که  می ذارین " لست سین"  تون  رو  ببینم!  مرسی که هستین . جایی که من زندگی میکنم، در سکوت  ،پشت میله ها ، دیدن رد پای آدمها باعث دلگرمیه.










دلتنگی برای هر کسی  و هر چیزی خر است. ( خر یک لغت کاملا رسمیست حتی خود حداد هم قبول دارد) کشنده است. دلتنگی شیطان است. بیایید  دلتنگ نباشیم ‌ . بیایید بذر محبت هیچ کس را آب و خاک ندهیم ، نگذاریم جوانه اش در دلمان پا بگیرد. به هیچ چیز در دنیا دل نبندیم که دل کندنی در راه است ‌ . دل کندنی سخت!









برای اولین بار توی عمرم تونستم مثل آدم سوار دوچرخه بشم. بهم خوش گذشت خندیدم . خونه اومدم همه چیز همون بود ادما هم همون بودن بداخلاق و بی اخلاق.









تف تو شب . تف تو  انزجار  . شبا واقعا انگار متراژ خونه کمتر میشه.








حوصله هیچ کس و هیچ چیز و هیچ اتفاقی و هیچ آینده ای رو ندارم حوصله ندارم یه لقمه غذا رو قورت بدم بره پایین کاش  یا یه حسی پیدا کنم یا همون میانه راه تا ابد گیر  کنه و خلاص شم.