من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی




دست وپام سر شد  از  اضطراب

فقط یه آغوش میخوام همین 








هیچکس نیس که بفهمتم  به فول لوسین ۲۰ و اندی سال زندگیمو  واسه هیچ مشاوری که هیچ واسه هیچ دوستی هم نمیتونم توضیح بدم

به توی احمق حتی نمیتونم توضیح بدم از چی خجالت می کشم

نمیتونم حتی به پدرم بگم از خانواده آرش چرا بدم میاد حتی نمیتونم بگم چرا نمیخوام وقتی  سبیکتا میاد خونه مون ، خونه باشم  یا  اینکه اگه دلم نمیخواد  با  خونواده مریم برم سفر دلیل نمیشه که بگی از اونا بدم میاد !









هنوز موج گلایه های  سفر ادامه داره  اغلب حرفای مهری رو چون از حفظم و عصبیم میکنه اینهمه تکرار ،‌ فقط میشنوم گوش نمیدم. اما  یک مورد هست که دیوونه م کرد و اینکه حق داشتم نگران مهری باشم و تیمسار به شدت در دو مورد  مادرمو  تا جایی  ترسونده  که حالش بد شده!  دیوونه بازی و داد بیداد در آورده  مادرم خیلی ترسیده چون همونطور که گفتم پدرم  ثبات روانی  نداره  موقع  عصبانیت. به گفته خودش  هررررررر کاری ازش برمیاد ........ینی  اینجوری بگم از جون مادرم و خودمون گاهی میترسیم.

البته در ظاهر مثلا  رفتن ماه عسل !  با هم خوبن ! ولی  منتظرن اونیکی  چشم چپ کنه تا بشینن پیش من کله پاچه شو بار بزارن!

اگه یه روز پدرم بلایی سر مادرم بیاره معلوم نیس عین خودش دیوونه نشم:ا  وقتی فکرشو  میکنم مادرم  چقدر توی اون موقعیت توی جاده خلوت و تاریک تو مملکت غریب ترسیده ..............

دیگه محاله بزارم با هم تنها جایی برن:ا

فعلا دو جور سفرنامه باید گوش بدم. سفر  از دید مهری  و سفر از دید تیمسار.

برام خیلی عجیبه که تیمسار  چطور  از  مادر مومنه من توقع  بی حجابی در حد لالیگا داشته اونجا و بهش گفته اگه جین بود  به میل من لباس می پوشید!  در واقع  لباس نمی پوشید:ا  بیکینی:ا  نمیدونم پدرم چی کارشه ؟















خوابمو  به هم  ریختی ، می فهمی? 





حس بد




با بداخلاقی تمام از خواب بیدار شدم  حس کردم حتما شب قبل  با لوسین مشکلی داشتم چون کسی دیگه که نیس اما دیدم نه ! خواب بد دیدم! ینی خواب دیدم تیمسار مامانمو امروز  آورده  باز فردا  میخواد ببرتش سفر! ینی میخواستم بزنمش میخواستم گریه کنم.  نمیدونم چرا این خوابم دیدم منکه زیادم خوشحال نیستم از اینکه دارن برمیگردن به این  زودی!






دوونه روانی کچل بدشانس




وقتی میخواست از من تعریف کنه  با هیجان می گفت : تو شبیه  دیوونه هایی! 

خیلی  ممنون ! سپاس!

خب راستش خونواده م فکر میکنن من روانی ام .  اینم که میگه دیوونه ام.

اما هیشکی نمیدونه من فقط یه کچل بدشانسم که اسانس نعنا سونا همیشه رو صورت من میریزه و منو می سوزونه !

این بار چندمه که می سوزم؟





دم دمای صبحه




بی خوابی باز زده به سرم . کلا یه بهونه ای واسه بی خوابیم پیدا میکنم دیگه. یا بیکارم  فکری میشم بی خواب میشم یا خسته ام بی خواب میشم. الان احمقانه ترین دلیلمو برای بیخوابی دارم. روز گذشته روز  خوبی بوده .با مهرنوش رفتم استخر و حسابی خسته شدم . مثل خرس خوردم اما بازم رسیدم خونه عین خرس گرسنه م بود و غذا خوردم و حتی الانم که یه نیمرو  زدم بازم گرسنمه . سر شب زودتر از همیشه به رختخواب رفتم وچرت زدم و نزدیک ۳ بیدار و بی خواب شدم.خوابم میاد ها ! دارم میمیرم از خستگی ولی خوابم نمیبره چون زیادی خسته ام.

امروز  توی استخر با یکی از پرسنل  یه مقدار به مشکل خوردم . خانوم مسنی بود. بعدش عذاب وجدان گرفتم که من چرا با یه زن مسن بی احترامی کردم. البته حق  با من بود ها ! کلا پرسنل این استخر خیلی به خودشون مینازن و زیاد اشتباه میکنن.کلی خطا دارن اما زیر بار نمیرن و بسیار هم بداخلاقن فقط بخاطر اینکه میدونن مجموعه شون توی اون شهر قراضه  رقیب خاصی نداره.


بعدش که داشتم از عذاب وجدان و خجالت می سوختم  با یه پیرزن دیگه برخورد کردم و به صورت ناخودآگاه عملکردم بسیاااار  متفاوت بود. خانوم پیرزن چادری جلوی آسانسور ایستاده بود و ماهم رسیدیم و مشغول صحبت بودیم بعدش من فکر کردم شاید خانوم پیرزن بسان بسیاری دیگر از پیرزن خانومها  دکمه آسانسور رو نزدن و  همینطور که داشتم ازشون میپرسیدم که زدن یا نه ،‌خودم دکمه رو فشار دادم.  خانوم پیرزن مذکور برافروخت! بهش برخورد!  گفت ماهم آدمیم دخترم این چه کاریه شما میکنی  !!! هرچی  من عذرخواهی میکردم  پیرزن بانو  تکرار میکرد  " نکنین این کاراتونو "

مهرنوش به من گفت دمت گرم هرکی بود یه چیزی بهش میگفت! منم با خودم گفتم هرکی بود غلط میکرد . خب حق داشت دیگه. منم واقعا حواسم نبود خب اخه زیاد دیدم پیرها با آسانسور مشکل داشته باشن یا یواش میزنن یا جبو در مترو می ایستن بعد دکمه رو نمیزنن درم باز نمیشه.


بعد دیدم من آدم بسیار داغونی ام . من همونی بودم که پاچه اون یکی خانوم رو گرفتم . ولی اونم خیلی نامرد بود میدید من دارم میسوزم هیچ عکس العملی نشون نداد تمرگیده بود سرجاش خیلی بی شعورم که باز گفتم نه؟







کامم   سوخته  و   لثه م کمی ورم کرده  و  دندون  درد  دارم





غربت




دلم خیلی گرفته امروز خیلی داغونم  خیلی اشک می‌ریزم  امروز 





مرد پاک




- مرد بی عفت چیه اون وقت ? 

+خلاف شرع نکرده باشه رابطه نامشروع نداشته باشه

پس با این حساب برو به خانومت بگو: خانوم بر فرض استفاده از حقوق شرعیم [۴تا دایم و بی نهایت صیغه به شرط رعایت عدالت و تمکن مالی]   بنده مرد پاکی هستم !  به خودت ببال که مرد پاکی داری!









آزار دهنده تر  از اینکه یک  اشتباهو  چند بار مرتکب شی  اینه  که  یک  اشتباهو  هی  در حقت  تکرارش کنن  آدما  بیان  برن  همه شون  در مقابل  محبتت  همون  جواب  ظالمانه قدیمی تکراری رو بدن  بعد یه مدت  نه از  جوابی که گرفتی  نه از  ظلمی  که بهت میشه  بلکه  از احساسات ساده لوحانه  خودت  بیزار میشی  بی نقطه بی ویرگول  یک نفس  لعنتی





بالا پایین میپرم جیغ میکشم !!!




با این حواس پرتی  در حال آشپزی دیدن  دارم :)))))  به  خدا   بلیت  بخرین  بیاین تماشا کنین  :)))))))))))))))در این حد  یعنی:)))))) 









تیمسار جان




بهم میگفت  من تو رو  میشناسم  تو  خیلی شبیه منی  توی قلبت  پر عشقه که نمیدونی باهاش چی کار کنی    راست میگفت خودم  می دونستم  و گاهی ناراحت میشدم بابت این شباهت. چقد ظالمانه.

خوبه که یکی آدمو عین کف دستش بشناسه هرچند اون  تیمسار باشه ، بابای  عجیب من. منم  مث تو  عجیبم.  مردم  میگن ما خاااصیم اونا فکر می کنن این جالبه  اما  هیچکس نمی دونه ما  تنهاییم .









مخابره از رختخواب




طی اتفاق ، دچار  حمله عصبی ناخواسته شدم و  دست و پام  سسته و کل شبو  نخوابیدم. سستی دست و پام واقعا زیاده ، لوسین برام  مهربونی میکنه خخخ  هیچ کار نمیکنه ها تو خونه  اما  همینکه  بش میگم برام آب بیار  میاره و سعی میکنه سربه سرم بذاره  یعنی داره مهربونی میکنه بچه غول.



واقعا نا  ندارم  تکون بخورم