من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی


از خودم خسته م  که جرات  تموم کردن قصه مو ندارم. از خودم که همچنان حال تو رو می پرسم .و  حال فلانی هایی رو که  وقتی مرور میکنم  میبینم مدتهاس که  فقط من دارم حالشونو  جویا میشم و  بهم حس  آویزون  بودن  میدن . خواستم بگم من موجود عجیب  بی عزت نفسی  نیستم ، من فقط خیلی تنهام . بیش از اون  که تحملم بشه غرورمو  اولویت  قرار  بدم . ولی  این دلیل نمیشه   که غرورم  نشکن باشه ، نخیر،  من موجود  کاملا  بشکنی ام .



واقعیت  اینه که خدا دلش برای هیچ کدوممون نسوخته. چقدر من از رنجی که کشیدم اشک ریختم؟ چقد نخوابیدم؟ نصف شبی چشم چندتا مون از گریه پف کرده؟ امشب چند نفرمون از نگرانی خوابمون نمیبره؟ 



فردا لوسین میره سربازی و خیلی احساس نگرانی و تنهایی می کنم .



زندگیم سخت بود و حالا پیچیده هم شده. من دیگه  واقعا خراب شدم  و به دردی نمیخورم