من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی

درس جدید




تیمسار-از فلان لباسا دوست دارم بپوشی. دوست دارم بخرم برات.

مهری-باشه بخر من هر چی تو بخری میپوشم

ت-از اون مدلااااا میپوشی ینی؟

م-آره چیزی که دوست داشته باشی برام بخری میپوشم.میخوای همین امشب بریم بخریم؟

ت-باشه

جین در گوش م- مثلا قرار بود عصر با هم بریم بیرون

م بلند!- عه ؟!! خوب بیا تو ام باهامون.

عصبانی میشم. هم واسه حرفش هم واسه اینکه بلند حرف زد.آخه صد ساله ۳تا بچه بزرگ کردی هنوز نمیدونی ما دوست نداریم با ت بریم بیرون؟ هنوز نمیدونی من دوست ندارم با شما دو تا با هم بیام بیرون؟چونکه هر لحظه ممکنه دعوا بشه و جرو بحث. همش تو تشویش و اضطراب. اونم با شوخی های بی معنی ومزخرف م.

جین- نه خودتون تنها برین.

............................

جین- چی شد چرا انقدر زود برگشتین؟؟؟!!!!

م ـ ...............

جین – دعواتون شد نه؟

م ـآره

جین- سر چی باز؟

م- ببین خودم میدونم اشتباه کردم ونباید شوخی میکردم چون اون شوخی سرش نمیشه .یه خانوم بهش زنگ زد اونم گفت صداتون برمیگرده و قطع کرد منم یه کم بعد باهاش شوخی کردم که نمیخوای به اون خانومه زنگ بزنی ببینی چی کارت داشت؟ اونم خییییلی عصبانی شد.

جین – آخه خودتون باورتون میشه شوخی کردین؟

م-نه من اصلا نمیگم که شوخی کردم اصلا هم سعی نکردم به اون بفهمونم که شوخیه.

جین-!!!!

م-وقتی خودم میگم میدونم کارم اشتباه بوده دیگه لازم نیست که تو توبیخم کنی!

 

 

 

با ۲تا آدم بچه و لجباز و......زندگی میکنم

باز حداقل تیمسار نمیگفت نباید توبیخم کنی! هرچند یه دعوای خیلیییی بد هم با تیمسار هفته گذشته داشتم که چند تا چیزمیزم شکستم

 

حق دارم باهاشون نخوام جایی برم دیگه نه؟

 

ای باااباااا

حالم خوبه اما

گور بابای دنیا

باید فکر خودم باشم