1_شما گل آقا رو می شناسید ?
خب من گه آقا رو می شناسم!!
2_ زمانی که از دوست داشتن تو پشیمون شدم بی زااااار شدم ، غیر مادرم دلتنگ کسی نشدم!
نه اونطوری..........
از و قتی از دوست داشتن تو پشیمون شدم کلا از دوست داشتن پشیمون شدم. چون هیچ کسو اندازه تو دوس نداشتم!
من اگه هر وقت گنده اومدم که این درد برام اونقدرا سخت نیس ، صد بار غلط کردم ! زر مفت زدم !
نوجوون بودم آرزوم بود موتور داشته باشم قرار بود تا ۱۸ سالگی حتما یه موتور خوشگل داشته باشم.......
چه آرزوهای جوونی داشتم.........چقد عوض شدم!
وقتی که خوبیم و تنش ها ظاهری کمتره( شک دارم چون با خنده حرفای عجیبی به هم میزنن ) ، مثل الان که ظاهرا تیمسار لوسینو بخشیده مثل دیروز که ۳ تایی رفتن بیرون ....... فهمیدم که این وقتا حالم بدتره! چونکه بهونه ای واسه حال بدم پیدا نمیکنم و یه چیزی عین پتک میخوره تو سرم که حال تو از این چیزا نیست که خرابه.... خودتو دوس نداری ..... خودمو دوس ندارم
من حالم بده و خونواده رو بهونه می کنم تیمسار حالش بده و هیچی نشدن بچه هاش رو بهونه میکنه اما ما حالمون از خودمون بده
توی این هاگیر واگیر به این فکر میکنم که چقدر شبیه تیمسارم ..... چقدر خودزنی میکنم
بعدا نبشت:
کاش بتونیم علیرضا آذر نخونیم ، گوش نکنیم ....
وقتایی که دخترخاله پسرخاله هامو میبینم شدیدا احساس بی کسی میکنم
مثلا جشن تولدی چیزیه.......وقتی دخترخاله مو میبینم حس میکنم دورم چقدر خالیه
بدتر از اون اینکه ، یاد گذشته میوفتم
یاد وقتایی که پسر بزرگه مشهد بود و رابطه مون با هم چقدر خوب بود ..... شبیه پسرخاله و دخترخاله م ........
اون روزا انگاری پشت مه ان ... انقدر دور که انگار هرگز وجود نداشتن.