من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی

لب خند




با یه نگاه رنجور و  غمگین میگه :

هر جای این خونه رو که  نگاه میکنم  یاد بداخلاقیاش  ، یاد تحقیراش  یاد جنگ و دعوا ها  و اهانتاش  میوفتم یاد این میوفتم که  زندگیم پاش هدر  رفته......

میگه هر کاری  کردم بتونم خودمو قانع کنم  حتی  با اینکه اعتقاد ندارم به خودم  بقبولونم  که مرده ، حالا  یه کاری کرده ..... اما  نمیشه و نتونستم  چون که روزگار خوشی باهاش  نگذروندم .......دیگه تو دلم  جایی نداره .... هر کاری می کنم نمی تونم دوسش داشته باشم....


**و من  در سکوت گوش میدادم...


میگه  این بار که ماشین خودمو   عوض می کنم  و به اسم  تو  میخرم  برای  اینکه خیالم  راحت  باشه  بعد مرگم  ............، ماشینم دست بابات نمیوفته و نه  اون و نه زنی  سوار ماشینم  نمیشه......


**خیلی  به دلش اومده مدتهاست که سوار ماشین تیمسار نمیشه و بهش گفته چون  که زنی  غیر از من سوار این ماشین شده  دیگه سوار ماشینت نمیشم مگه اینکه  عوض کنی.


میگه  آدمی که دختر  نداشته باشه دق مرگ میشه .


** نگاش میکنم   تو سکوت  .

به این فکر می کنم که چه حسی دارم .... به این احتمال  که  روزی برسه  حالم خوش نباشه  با  دخترم دردودل کنم ، ندونم   که  دقیقا همون  روز  حاااالش  بدجوری گرفته س............  که  درست  همون  روز  کینه به دل گرفته   از موش  از  احسان  علیخانی  از  شمال سرد  از فریدون مشیری  از   املت   از  ساحل و  آتیش  و  چای دودی  و .......


همینطور که نگاش میکنم  و حرف میزنه  یهو   می فهمم !   یادم میاد ! ........نباید کتمان کنم اون لبخندیمو  که  همه میگن غمگینه  .  لبخند  مامان  هم همیشه  همینطور  بود  و همه رو شاکی می کرد !

 راست میگه ! آدمی که دختر  نداشته باشه دق میکنه !







من همچین چیزیو تو زندگیم نمیخوام

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سخنی با دوست



الله جان ، گاد جان !

آسمون ابریه  هوا خوبه  حتی بارونم که نباره ، دم  شما گرم !




مزخرف



توی زندگی آدمهای دیگه بودن........من نمیخوام تو زندگی هیچکس باشم. حداقل نه آدمای جدیدی!

من میخوام بی خیال زندگی کنم . آزاد !


حوصله دنگ وفنگ خانواده رو  ندارم

مشه که بشه؟

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

هَچچچههه




ینی  تو این فصل یه عطسه هایی میکنم که واقعا به کمرم فشار میاد!!

اصلا هم اهل عطسه کوچولو نیستم هر دختری ام که کوچولو عطسه میکنه خره ! چیه به مغز آدم فشار میاد؟!

الانم نیاین اینجا بگید که منم کوچولو عطسه میکنم و منو بذارید تو آمپاس ها!





کلیشه وار و تهوع آور




یه سخنی هس  مال بزرگان نیس ، مال همین دوستان به اصطلاحِ بچه ها  " خز "  هست  . خیلی ام کلیشه ای !  اما  واقعیته:  سلامتی همه پستایی که چرکنویس شدن !






شاید ضامنمون شد




تنها  چیزی که داره منو  تو این شرایط  جسمی   هل  می ده  سمت  حرم  امام رضا  ،  شرمندگی  که از لیلی عزیز دارم که بهش قول دادم  به نیابت ازش برم زیارت و نشد که نشد و الان اگه طلبیده شاید خاطر لیلیه که عزیزه 


یاد همه تون هستم همه ی همه ی  همه تون  حتی اون بی معرفتا 







بدم نبود




دیشب تو خواب  دو بار با چاقو  بهم حمله شد . بار اول  در رفتم  اما بار  دوم چاقو خوردم  نمیدونم بالاخره مردم یا نه?


+ روبه راهم Mahee





عاقا دیگه




خداااااااعععع !!!! 

من یه بچه مو فرفری زشت بانمک میخواااااااامممم  !:-)





دست بندازم دهن کیو جر بدم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

فرزاد



بهراد یا فرزاد عزیز

چند روز بود میخواستم بگم حق با توعه. راجع به " فرصت" ....

خب من اشتباه کردم  و ازت عذر میخوام  من هیچ وقت جای تو نبودم  امیدوارم تو هم از من به دل نگرفته باشی .


قرار بود من ببندم  تو زودتر از من بستی  حالا که داری میری ،یعنی رفتی،  امیدوارم این حالتو خوب کنه.....تو ۶ سال تلاش کردی واس یه حال خوب ،  من میخوام از ته دلم که بهش برسی.

مهم نیس دینت چی بود ، من نه تنها این شبها  بلکه همین مدت کمی که باهات آشنا شدم برات  دعا کردم  برات آرامش و حال خوب میخوام از عالیجناب.

یکی از حسرتای زندگیم قطعا اینه که نمیتونم یه ماچ آبدار از لپ رایان شیرینت بگیرم  و  دیگه هم نمیتونم شیرین زبونیاشو  بخونم:)



دیگه اینکه................. خوب باش ! همین !

خداحافظت









دکتر امیر......و دیگران




دکتر امیر جان  ...... شاید شما حتی همین شبای احیا هم کشیک باشین و در حال خدمت به خلق الله

ولی من یاد شما و دیگران هستم 



پ.ن:

چه بارونی ! بوی نم خاک....چه بوی خوبی









بعضی وقتا خودمونو  بدبخت می دونیم چونکه شکممون سیره