من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی




چیزی  بدتر از  دلتنگ  یک  بی شعور  شدن نیس





دو قطبی۲



دلم  میخواد یه  جا باشم  هیشکیو نبینم . لوسین و  مهری  و تیمسار و نبینم.



دو قطبی ۱




الان  حسم اینه  همه  چی خوب میشه  همه چی درست میشه .....



از این  تغییر مود سریع تر نداشتم:ا

پ.ن: پست قبل







دردودلی با تو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.




کاش  یکی  خاموشم  می کرد




من ! آدم خوشبخت کردن نیستم




من  ژست روشن فکرانه گرفته بودم که عیب نداره  اگه  خودم  با  کسی نبودم  اما  طرفم با کسی  یا کسانی :ا  بوده  باشه و شاید اصلا بدم نباشه ،‌ حتی ! (  دقیقا  چه دلیلی داره  یاء بنویسم  الف بخونیم؟  نمیفهمم )

ولی خوب اینطور فککککر  میکردم!  در عمل آسون نیس. ماها  خودمونم  بکشیم  و خیلی هم خانواده  های  بازی  داشته باشیم  بازم  یه فرهنگ غالب داریم. ینی اینکه   در همچین شرایطی  اون ملعون  اگر  هر  زر  عاشقانه ای بزنه  این میاد توی  ذهنم که به یکی دیگه ام  گفته  همین  اراجیفو ! 

خب اگه منم  همون اراجیفو به یکی  دیگه گفته باشم مسلما  حسم فرق میکنه اما خب  نگفتم:ا


هر  طور به  قضیه  نگاه  می کنم  ، من طلاق میگیرم :ا


پ.ن :

به عنوان  دختر  گنده دماغ  تیمسار ، شما  رو  اکیدا  از  کامنتهای  نصیحت وار برای  این پست  منع می کنم :ا

آقا  فکر کنید  بنده  مریض  روحی روانی ام ،‌ مریض  روانی رو  که نصیحت  نمی کنن که !  فقط بهش می گن تو  راست  میگی ،  حق با توعه  ،  اصن تو  رییسی:ا





تست افسردگی برنز











منبع:

http://ekhtelale2ghotbi.mihanblog.com 




پ.ن :

نمی دونم این تستا تا چه حد قابل اعتماده

شاید فکر کنین احمقم ولی  به نظرم تو شرایط خودم  این احمقانه س که دنبال مرض تو  خودم بگردم فقط  نمیدونم  چرا  انقدر میخوام بدونم.

ولی خب جواب تست من عدد  قابل ملاحظه ای بود









این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

انگار مستیش پریده



چند روزه  داره  آزارم میده . تغییر مودهای  شدید با  فواصل زمانی  کوتاه  داره آزارم میده .

شب  با  موجی از ترس و  دلشوره  میخوابم و  به هر چیز  درست و غلطی   چنگ میندازم  تا حواسمو  پرت کنم  و بخوابم  و  روش های غلطم  متاسفانه  اثر سریع تری داره   و مثل مسکن  می مونه منم انگار می گم  چرا که نه ؟

صبحش حالم  خوبه و کم کم  دلشوره  و ترس برمیگرده و حالا  عذاب وجدان هم بهش اضافه میشه . یا برعکس . به هر حال یا صبح حالم خوبه یا شب و مدام جاشون عوض میشه.

امروز  صبح اونقدر  حالم خوب  بود که میتونستم به یه افسرده  کلی ادوایس  بدم. هر چی به شب نزدیکتر شدیم همه چی برگشت .حالم اون طوری شد که لازم دونستم سری به اینجا بزنم.

می دونین صبح خوشحال بودم از چی؟  از اینکه  پدر و مادرم زنده ان .  مثل یه معجزه بهش نگاه میکردم.  انگار  از آینده ای اومده بودم که  اونا  توش  نبودن . زندگی شکل  معجزه  بود.

جمله آخرمو پاک کردم  حالتون گرفته نشه.









تیلوووو تیلوووو




برات  آرزوهای  خوب دارم





شبگینم




سرم درد می کنه

علاوه بر همه جاهای دیگه ای که درد می کنه

و بی خوابم  

و فکر  میکنم چرا همیشه ترکم می کنن? 

خودم برم?






منِ اشتباهی




می دونم اشتباهه

می دونم

همه ی اشتباهامو می دونم اما بازم ادامه می دم:ا




فقدان




خیییییییلی   بی شعورم :ا

درسته وقتی از  درد  دارم  دیوونه میشم اصلا به کسی نمیگم  ناراحتشون نکنم  اما  اوقاتم  تلخ میشه :ا

فردا ۲ جلسه با هم میرم  فیزیوتراپی





رابطه هام




یکی میگه من گند میزنم به همه روابطم . منم همینطور اما من اضافه بر اون  در همه روابطم گند می زنم به خودم :ا