من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی

پلاز پلاز

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

انکار شو




ینی  باید  تا ابد  بشناسمت?






شایدم آرابخشا رو مصرف کنم



گفتم بم آرامبخش داده . گفت تورو خدا نخوری  ! گفت من به چهرت که نگاه میکنم اصلا بت نمیاد عصبی باشی مگه اینکه بریزی تو خودت :ا

منم  گفتم خیر بنده اصلا استرس ندارم و عصبی نیستم :ا


امروز هم  اون یکی دکتر گفت  ازمایشات روماتیسم مشکلی رو نشون نمیده و تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینکه عصبی باشه که اونم من گفتم کذب محضه و من در آرامش مطلقم.

بعد گفت پس از یه روماتولوژیست وقت بگیر و اگه اونم چیزی نبود بی خیالش شو! بی خیالش شو میدونید دقیقا ینی چی؟  ینی به بدبختیت ادامه بده.



من فقط میدونم با روشن شدن تکلیف درسام استرسم کمتر شده اما دردم زیادتر شده! امروز درد وحشتناکی رو متحمل شدم








تا این حد قابل پیش بینی!




دلم میخواد نرم  طب سوزنی . هم میخوام برم هم نرم . دکتره داره ازم انرژی می بره . اون بیرون دلم میخواد غریبه  ها حرف نزنن بام. هیچ تلاشی واسه شکستن یخم نکنن. مثل ربات بیان کارشونو انجام بدن و برن . سوال  نپرسن  ،‌ اطلاعات ندن و  انتظار اطلاعات  نداشته باشن .  "  تو به نظر آروم میای "،  " مهربون "  ،  " بهت پیانو میاد  "  ،  این جمله های تکراری که از آدم های مختلف میشنوم و به یه اندازه درست ونادرستن آزارم میده . اینکه  هر غریبه ای در نگاه اول میفهمه. اینکه انقدر اوضاع خرابه. اوضاع من . خب من هیچوقت از درون گراییم لذت نبردم. وقتی درونگرا باشی خیلی رفتارهای ساده و پیش پا افتاده میتونه تجاوز روحی روانی باشه . ودرونگرا بودن برام یه ضعف شده  که دلم میخواد پنهانش کنم منتهی وقتی جلو یه عده نمیتونم ،‌ اذیت  میشم !





اندر احوالاتَ م



عجیب تر اینکه امیدوارم اما خوشحال نیستم !







 دل مشغولی دارم . نمی دونم لیستشون کنم حالم خوب میشه یا نه ؟ یا لااقل میفهمم چمه؟

اینکه .......دیره ......هعی دختر خیلی دیره

خوبم




این  روزا انگار حالم بهتره . انگار امیدوارم. انگار دارم آزاد میشم





تو.....




فلوت واسه آسمم خوبه اما مطمئن نیستم آسمم همونقدر برا  فلوتم  خوب باشه .




خون بخورین ، خون!




بلافاصله از آزمایشگاه که اومدم بیرون اثرات کم خونی  برگشته. همونجا خودمو به آب تصفیه رسوندم تا دستم خورد به شیر برق گرفتم همونجا یواش گفتم : باز شروع شد! دیگه دست به هرچی میزنم برق میگیرتم . یه بشقاب غذا گذاشتم تو مایکرو ،‌ وقتی درش آوردم خیلی راحت و بی دلیل انداختمش زمین. دیشبم بدون دلیل یه خواب آشفته دیدم که برام مث روز روشن شد که بخاطر کم خونی بوده نصف شب که از خواب بیدار شدم داشتم توهم میزدم فکر میکردم که دستم به بالش خورده و بالش از تخت افتاد پایین اما بالش زیر پام بود.حس خوبی بود توهمه .اینکه فهمیدم خیلی از این حالای بد میتونه بخاطر کم خونی باشه مایه امیدواری بود.





سفارش دکتر امیر جان جان عزیز




اندازه  یه گوسفند  ازم خون  گرفتن برا آزمایشات روماتیسم و غیره  . حالم دیدنی  بود و داشتم از هوش می رفتم میخواستم  به پرستاره  بگم  اگه غش کردم  نترسین  ! کار خدا بود  که غش نکردم چون خیلی خون ازم  گرفت ینی ۵_۶ تا سرنگ  رو دیدم  پر کرد !  البته خداروشکر تنها بودم . بعدشم  با اون وضع کلی  دوندگی کردم  برای کارای اداری  مهری . الان دیگه افتادم تو جا و زانوهام صاف  نمیشه.  بغل میخوام . امروز کلی  کارمند و مدیر  عاشقم  شدن:)))))










پودر فقط پرسیل !






+ بزرگترین چالش زندگیم که تمیز کردن اتاق بود  انجام شد اما نه به دست بنده  ! باید از تیمسار تشکر کنم .

+ آهنگ وبلاگو دوس دارم ،‌شما هم حتما گوش بدید و حتما دوس داشته باشید.

+ اجازه بدین به شما یه توصیه ای بکنم  : لکه خونی که  مال ۲ سال پیش بوده و با وایتکس هم پاک نشده ،‌با  پودر دستی  پرسیل  کاملااااا ! پاک شد!

+ میخواستم بگم منتظرم  رو  یکی  این زندگیو  بالا  بیارم  اما میبینم باید خودمو  بالا  بیارم  . حالا یه جا به هر حال. این نکبت از وجود نازنینمه .

+ شاید هفته هاس فقط و فقط دارم توی ذهنم با تو ،‌برای تو  حرف میزنم و از این حالم ترسیدم و نگران شدم و امید وار و ناامید شدم و.....همین!