من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی



این مریضی داره منو از پا میندازه.و به هیچ چیز ایمان ندارم. کاش اعتقادات قوی ای داشتم که بهش  چنگ مینداختم کاش به خدا  نزدیکتر بودم. دایم توی رختخوابم. چند قدم راه نمیتونم برم. از اتاق بهم ریخته م بیزارم . نمیتونم تختم رو مرتب کنم. وچیزهای دیگه! خدایا یا منو خوب کن  یا بکش. این  ناتوانی  داغونم کرده.



+ به این فکر میکنم اگه ۱۰ سالگی ۱۵ سالگی می تونستم الان رو پیش بینی کنم چه میکردم... فهمیدم یا  می مردم از غصه یا میکشنم خودمو. به همین تلخی. 


+چیزی نمیخوام بشنوم