من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی





پاشدم خیلی  بی هدف اومدم بیرون. فکر کردم توی خونه می میرم.  الکی پاشدم  اومدم  دانشگاه. تو نمازخونه ی سردش  دراز کشیدم. بسیار بی انگیزه و سرد  و خنثی هستم. با مرگ  روبه رو شدم. با فقدان ناگهانی  پسرداییم و خانواده ش . دیروز عید اولش بود و کلی کار کردم و کمرم راست نمیشه .

انگار  تاثیراتی  روم  داشته. خنثی  ترم  کرده .  خنثی  و بی انگیزه.مثل قبل،   هر روز دور و برم رو میگردم  تا به چیزی چنگ بندازم ... که  بتونم یه روز  دیگه  ا ین زندگی  رو سر کنم ، صبحم  رو  شب کنم. دریغ اما. حس میکنم تمام زندگی نکبت بارم خواب بودم و بلد نیستم از این خواب خلاص شم. باید بیدار شم اما نمیتونم. آدم توی خواب خیلی ناتوانه‌ . خواب بدی میبینین. فهمیدین که خوابین و هیچ چیز حقیقت نداره اما نمی تونین از خواب بیدار شین. حاصلش کلافگیه.

نمازخونه خیلی سرده ‌.