من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی







رفت از بینمون. به ما هیچ فکر نکرد. هیچ جای زندگیش نبودیم. ما رو ندید. مادرمو ندید.  رفتن رو انتخاب کرد و نجنگید و تا اخر عمرمون  تصویر چشمای باز و خیره  و تن سرد و خاک سردتر برامون یادگار گذاشت. چشمای بازش...

حال خراب ینی هم تا عمق استخونمون داغدارشیم  هم دلگیریم ازش ینی عاشقشیم و کینه اش رو به دل گرفتیم. حال خراب ینی واسه خاطر مادرم یه قطره اشک نباید بریزم ینی هیچکی دورم نیس  تو بغلش دوقطره اشک بریزم ینی باید صبر کنم شب شه همه بخوابن . ینی تو مراسمت غریبم چون دورت پر غریبه هایی هستن که برات از ما اشنا تر بودن چون تو مارو نمیخواستی. چرا؟ چرا مارو نمیخواستی؟ مگه چه کارت کرده بودیم؟ در به در دنبال آهنگی هستم که برام فرستادی..‌. پشت پنجره اتاقتی همیشه...

داری میگی...


هزار تا رستوران تو راه خونه هست که با تو رفتیم و پاتوقت بود. چطوری فراموشت کنیم؟ مگه میشه تو مرده باشی؟ آدمی که سراسر بودن بود چطور رفت؟ چطور نیست؟ باورم نمیشه.