من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی





حق ما این نبود. هیچ وقت ته لیستت هم نبودیم آخرین نفری که بهش فکر کردی هم نبودیم به مادر بیچاره من رحم نکردی میدونستی ما چه تنهاییم میدونستی دل مادرم چه تنها و غصه داره ولی این ماههای آخر دورت شلوغ بود و ما رو ریجکت می کردی. تو هیچ وقت به مادر من فکر نکردی. تو داغ گذاشتی به دل ما. چه حقی داشتی؟  جمعه ها تو با غریبه ها می گذروندی و برا خودت خانواده ساخته بودی در حالیکه مادر من  از تنهایی قوق می کشید ماهها بود که ندیده بودیمت. نه میومدی نه راه میدادی بیایم. اونی که تا آخر عمرش عزادار توئه مادر بیچارمه همونی که ریجکتش میکردی.اونی که گریه میکنه با تو حرف میزنه و میگه چطور فراموشت کنم اونه.اونی که این همه بلا سرش آوردی و بازم  داغ به دلش گذاشتی. می دونستی من دست تنهام نه بابایی دارم نه خواهر برادری که کمکم کنه مامانمو نگه دارم. می دونستی می دونستی می دونستی...

برات مهم نبود. حقش نیس مادرم داغون بشه