من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی




مامانم خیلی  شب ها میره  باغ دوستش می مونه ،دیشبم رفت، الانم بابا  داره میره باغ دوستاش ، کلا ما بچه ها به یه ورشون هم نیستیم . زن و شوهر جفتشون بی کارن نفری یه ماشین انداختن زیر پاشون هر روز به ددرن اونوقت من با این خونه خارج شهر اسیر اینام که کی می رن بیرون تا منم ببرن جالبه که وقتی با مامانم بیرون نمیرم و میگم نمیخوام اسیر دست شماها باشم مامانم میگه خب منم اسیر توعم ، میگم همینطوریش که میگم نمیخوام تو  منو برسونی میگی اسیر منی ، پس حق دارم نخوام باهات بیام و منت به سرم بذاری. باید بهشون بگم شما دو نفر منو اسیر و ذلیل کردین که خودتون هم  از اسیری در نمیاین و روز به روز تو  این سن بدبخت تر میشین  چون بچه ها هم در حق پدرمادرشون دعا میکنن .











چرا خدا یا دوز ناقابل خنگی تو وجود نود درصد مامانا گذاشته که قرار به اندازه قابلی دهن مارو سرویس کنه؟

یک جور خنگی لج درار دارن 








یک زمان سریال کاپیتان علی رو میذاشت  کاپیتان علی بعد از اینکه به مادر بچه هاش خیانت کرد اون زن رو طلاق داد و با بچه هاش از خونه بیرون کرد تا با معشوقه اش و همسر جدیدش تو  خونه ش زندگی کنه. بعد ها یک مرد پولدار بااصل و نصب عاشق مادربچه ها شد و پیشنهاد ازدواج داد . کاپیتان علی که یا عاشق بود یا روانی ،  اومد و به همسر سابق و مادر بچه هاش تجاوز کرد  و اون زن از نظر روحی مریض شد. 

واکنش اون به این موضوع: ناراحتی نداره شوهرش بوده!

حالا بگذریم که یارو دیگه شوهرش نبوده ولی  بهش میگم: شوهرش هم باشه بازم بدون رضایت زن تجاوز حساب میشه! 

و صد افسوس که همچین چیزی اصلا براش عجیب و غریب بود و غیر قابل هضم! واقعا چی بگم؟










سرد و تنها و تنها و تنها و...







از معدود چیزایی که  می تونه  قلب این  جین جدید رو  کمی نرم کنه ، صدای زنگوله ی  گله ای هست که گاهی نیمه شبها از این طرف میگذره.