زمونه ای شده که همسایه آشغالشو میاد می ذاره دم خونه ی تو:| مثلا می میره آشغالش دم خونه خودش باشه؟
+ رفته بودیم با مامانم پارک ، وقت اذان شد ، تعداد زیادی روحانی با زن و بچه یهو از دور نمایان شدن، ترسیدم ، سریع دستم رفت سمت روسریم ، دلم نمیخواد گرفتار این تنش ها و جدل ها بشم و بخشی از تجربه ی رو به رو شدن مردم با همدیگه باشم ، اونم در حضور مادرم. چون که کنترل کردن خودم در اون عصبانیت واقعا سخته و من دوست ندارم همچین اتفاقی بیوفته ...جالب اینجاست که همین اواخر یک روحانی جوان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و متاسفانه فوت شدن.همه از هم می ترسیم . عامل این ترس کی و چیه؟ چقدر دردناک که مردم یک کشور روبه رو هم قرار بگیرن . بخاطر هر چی که باشه . کاش با هم مهربون تر باشیم.