من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی

چیزی که در توانمه  اینه که تریپ  افسردگی ، زود هنگام به استقبال  خواب برم ، لش کنم رو تخت و چراغا رو خاموش کنم  ‌ولی دلم برا تیمسار و مهری می سوزه. و اما  حتی یه انگشتم  رو هم نمیتونم تکون بدم. همینطور موندم .  برای لوسین  بی نهایت نگران هستم ولی غمگین نه. گریه کردم  ولی غمگین نیستم . گریه کردم بخاطر نگرانی. برای لوسین و برای ما . از این همیشه  ناگهان تنها شدن ها خسته ام  و از اینکه قراره تا کی این اتفاق تکرار بشه، ترسیده! بریده!