من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی

تازه بیدار شدم . بوهای بدی به مشامم خورد و  نمیتوانم بزنم بیرون . کلونازپام  میخورم تا دوباره  بخوابم .نشنوم  . حس نکنم جو خانه را . ان  مرد  و زن هم ان بیرون دارند دندانهایشان را به هم نشان میدهند و هر ثانیه ممکن است بحث را  از اثاثیه منزل به من بکشانند.به آهو به نسیم به غزاله به آرام به سحر به کاربر به چاقوی زرد دسته بلند توی کشوی اول آشپزخانه و سال هزار و سیصد و هفتاد و چند در خانه ی میدان شهدا. بعد از ان ساکت میشوند و هر کدام مشغول قایم کردن سند خانه و ماشینش میشود. تا آن موقع قرص کار خودش را  کرده و من خوابیده ام .