من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی

حیوان مورد علاقه من همیشه کلاغ بوده


برف  اومده. رفتم رو بوم . نسکافه در عرض سی ثانیه سرد میشه  و بی فایده .چندتا جا پای گربه فیک ساختم و زل زدم به شیطنت گربه  که بعد از چند قدم پاهاش رو چرخونده و پریده پایین. نشستم  لب بوم  برفا  رو لقمه میکنم میکشم رو آجرها و آب میشن و دونه دونه آجرها خیس میشن . یک لحظه  موزیک ر و قطع میکنم  شاید از صدای محیط خوشم بیاد .  نه خوشم نمیاد از صدای این محل . زن  دهاتی همسایه رو بالکنشه همون که  گاهی خوشحال میشدم ببینمش  ولی الان هیچکدوم به روی هم نمیاریم .من چون حجاب مورد نظرشو ندارم و بی حوصله م ، اونم شاید چون همین . به خدا فکر میکنم و به شادمهر عقیلی . جماعت میگفتن شادمهر شماره حساب میداد میزدیم به حسابش بهتر بود‌. حتی الان چیزی یادم اومد که به ایده های من راجع به خدا نزدیکتره(خواهش میکنم پیشاپیش منو بابت همچین مقایسه  سخیفی عفو بفرمایید )  فکر کرده بودم خدا اگه چطوری بود دوسش داشتم ؟ جواب داده بودم اگه میگفت بچه ها شیطان منو در سیاهچالی به اسارت گرفته ، هر کار نیکی که انجام بدین یه جون به جونام اضافه میشه ، قوی میشم ، یه روز میکشمش ، آزاد میشم و هر کار بدی انجام بدین و هر کثافتکاری ای  کنید شیطان بیشتر بر من چیره میشه منهای گیسوان آزاد زنان  و برابری ا نواع بشر که کثافتکاری بزرگیست و شیطان با یک حرکت قدرتی  همه مونو به درک واصل میکنه .