مجموعه ی کابوسهای جزئی نام سریالیست که شب ها در خواب می بینم . جزئی ترین و بی اهمیت ترین نگرانی های عمق وجودم چاشنی اضطراب این خوابهاست . مثلا چی؟ مثلا اینکه موقعیت مهمی در زندگی من در حال اتفاق است . ریمل من تمام شده و به همسر برادرم که با ریمل بسیار زیبا می شود با حرص و شوخی، برای بار هزارم می گویم : باز تو داری ریمل می زنی ؟!
پ.ن: در این میان در خوابم مهری فلان شخص بی معرفت را خبر کرد که برای من کاری انجام دهد . من به او گفتم از تو دیگر مرگ هم قبول نمیکنم ! بدترین اخلاقم همین است ظاهرا کینه ای هستم.