شب با کلونازپام خوابیدم . صبح تا دیروقت در رختخواب ماندم وقتی همه در میانه روز به خواب رفتن با چای به بالای بام رفتم و آهنگ خارجی بمرانی را گوش دادم و با خودم زمزمه کردم تو بذار اگه وامت جور شد برو ، کاسه صبرت که لبریز شد برو
وقتی برگشتم پایین اون زن و مرد بیدار شده و به اجتماع و زیست در اشپزخانه مشغول بودن . بی حرفی از کنارشون گذشتم و به تاریکی برگشتم . کمی بعد که مهری به سراغم امد فکرش را هم نمیکرد که در تاریکی راستی راستی به تاریکی زل زده باشم . فکر میکرد لااقل نور سفید گوشی را میبینه. بله . جای بچه ی شما کنج اتاق امنه حتی اگه مرده باشه . فرزند افسرده خطری نداره کافیه پسر نیاره خونه و مشروب نخوره .