من جین هستم

دیوانگی

من جین هستم

دیوانگی


مغزم  تمام  دیشب  مشغول وراجی بوده و بلا انقطاع مزخرفات بافته و صبح  که بیدار شدم انگار کوه کندم  . تو  حیاط نشستم و زهرمار  صبحگاهی  می نوشم و کله ی  صبح  به این فکر میکنم که فلانی  را  نمیخوام  سر  خاکم    ببینم  . این  نرمال  نیست. آدم باید لااقل وقتی  مرد  دیگران  را ببخشد.