تو چهار هفته ی گذشته رکورد بیشترین تاثیرات جسمی ناشی از احوالات روحی روانی سالهای حیاتم رو شکستم . ریزش شدید مو ، بی خوابی ، پر خوابی ، اختلال هورمونی ناشی از مصرف قرص ، بازگشت غیورانه ی درد های عضلانی ، خواب دیدنهای از سر دلتنگی ( بابت این یکی سپاسگزارم) ... چهار هفته ی بسیار سخت رو سپری کردم و زنده موندم . اوقات عجیبی رو گذروندم . هیستوری مرورگرم میگه که بعد از مدتهااا روی اوردم به سرچ مجدد انواع روش های خلاصی ، همزمان با دور انداختن چیزهای به درد نخور ، بخشیدن چیزهای زیادی ، پیدا کردن اشیا گم شده ، انجام کارهای نیمه رها شده ای که دوست داشتم امتحان کنم ، اجبار خودم به انجام روتین پوستی در بدترین شرایط روحی که خدای مومنان شاهده در موارد مشابه گذشته حتی از خیر مسواک زدن هم میگذشتم . خلاصه ای کاش لااقل اینطور چهار چنگولی به این زندگی نچسبیده بودم. یک جای کار می لنگه .